دست هایش سرد بود
لب هایش پژمرده شده
چشم هایش بارانی
صدایش موجی از درد
قلبش مالامال از غصه
او کیست کسی نمی داند
از کجا آمده که نا آشناست
می بینیش ولی گویی نیست
حظور ندارد و از ما جداست
لباس هایش کهنه و بی رنگ
با تحقیر و ترحم می نگریش
با هزار شک و تردید دست میکنی
در جیبت و یک شاخه گل از او
می گیری..می خندد..و میدود
تو می مانی و هزار خیال که
او چطور غرورش را زیر پا نهاده
و در خیابانها برای فروش یک
شاخه گل این چنین التماس
می کند..ولی تو هیچ وقط
تعم در به دری و فقر رو نچشیدی
هیچ روزی را بدون غذا سر بر
بالینت نگذاشتی...پس شکر
کن خدایت را که به تو مال داد
تا نیاز به شکستن غرورت
نباشد..نیازی به التماس برای
به دست آوردن یک لقمه نان
نباشد..و یادت باشد کی هستی
از کجا آمدی و اینکه این آمدن
یک رفتن هم دارد..یادت باشد که
هیچ کس را حقیر نبینی..زیرا ما
همه مثل هم روزی سفر می کنیم
و خیلی زود هم از خاطره ها محو
خواهیم شد...بیا امروز دستم را بگیر
بگذار امروز دستت را بگیرم تا یک دل
شویم...بیا به آسمان نظری کنیم و
عطر هوا رو بو کنیم و لذت ببریم...
بیا با من..تا من هم با تو هم قدم شوم
خدایا با همه ی تلخی های زندگیم
باز هم دوستت دارم و با تو هستم...
بنده ی حقیر و کوچکت..دختر تنها...
موفق باشی
زیبا بود
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به خواب در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
موفق باشی دوست عزیز ...
یا علی .....
قشنگ بود عزیز...
مرد پرهیزکار
http://iparsaman.blogsky.com
iparsaman@gmail.com
سلام
وبلاگت واقعا زیباست
ولی شما تنهایی رو جی معنی می کنید.آدمها تعریف هاشون از تنهایی فرق می کنه..
من شما رو لینک کردم
تنهایی یعنی بی هم زبون بودن...بی همراه بودن...بی هدف بودن...تنهایی یعنی بی درد بودن و غافل از درد بودن...
به به
بابا نویسنده. کاتب. ادبیات. شاعر. خوش نویس. بگوری.
بازم پاچه خاری کنم؟
دستت طلا. دمت گرم
بای
سلام دوست عزیز
خوشبختی در گرو ثروت نیست . مادیات تنها جزء کوچکی از خوشبختی هستند. شاید آن گل فروشی که با التماس برای نان شبش گل می فروشد. در زندگیش خیلی بیشتر از آدمهای دیگر احساس خوشبختی کند.
موفق باشید.
موافقم....
یاران بی وفا از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر می زند
سلام سلام سلام سلام
خوبید خوبید خوبید خوبید
کم پیدا شدی...... کجایی.......... نیستی؟